به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایرنا، قرن حاضر همچون پازلی است که بخشهایی از آن گم شده است و تنها پیدا کردن و کنار هم چیدن این تکه ها می تواند نقش عشایر بویراحمدی و جنوب ایران را در وقایع گوناگون نشان بدهد.
اگر به دقت نگاهی به تاریخ، جغرافیایی که از سال ۵۶ استان کهگیلویه و بویراحمد نام گرفته، بیندازیم آنگاه رد پای مردمان عشایر این خطه از کشور را می توان در تمامی وقایع تاریخ معاصر این کشور دید.
عشایری که بیش از آنکه به دنبال کتابت، مستند نگاری تاریخ و شرح رشادت خود باشند، به دنبال برداشتن فشار از سرزمینشان بوده اند و اگرچه گاه به عمد و گاه در اثر بی اطلاعی و یا دسترسی نداشتن تاریخ نگاران به منابع و اسناد، نام و نقش عشایر در رویدادهای تاریخی کمرنگ جلوه داده شده، و یا اصلا نیامده است، اما تاریخ نمی تواند وطن دوستی، وفاداری و حماسه آفرینی آنها را فراموش کند و روزی که تاریخ نگاران منصف و البته از جنس عشایر این خطه، وقایع معاصر جنوب ایران را به رشته تحریر درآورند و فضای مه آلود را از تاریخ معاصر بردارند نقش عشایر نیز به خوبی تبیین خواهد شد. یکی از مهمترین جنبش های قرن حاضر نهضت ملی شدن صنعت نفت است که عشایر جنوب ایران و بویراحمدی ها نقش بی بدیلی در آن داشتند اما فراموشی که بر تاریخ معاصر این استان سایه افکنده، باعث شده نام کهگیلویه و بویراحمدی که در آن زمان جزیی از استان های فارس و خوزستان به شمار می رفته در تاریخ نگاریها گم شود.
پس از کشف نفت در جنوب، پای انگلیسی ها به بخشی از خاک ایران باز شد که عشایر بختیاری، قشقایی، بویراحمد، دشتستان و تنگستان در آن ساکن بودند.
و از آنجایی که وطن پرستی و بیگانه ستیزی خصیصه ذاتی عشایر است، پس عرصه را بر نیروهای انگلیس تنگ کرده و از پای ننشتند که مبادا ایران به هندی دیگر تبدیل شود و از پای ننشستند تا صنعت نفت ایران ملی شود.
بویراحمدی ها در زمان های مختلف منافع انگلیسی ها را به خطر می انداختند به طوری که در ۱۵ دسامبر ۱۹۰۹ کنسول انگلیس در شیراز ناچار شد به طور رسمی از بویراحمدی ها به «سر جرج بارکلی» سفیرشان در تهران شکایت کرده و سفیر هم متن شکایت را به لندن مخابره می کند.
در بخشی از شکایت کنسول انگلیس از بویراحمدی ها آمده است: «اشرار غارتگر بویراحمدی بیش از یک ماه است که در نقاط مختلف بین 'دشت ارژن' که ۱۰ فرسنگ زیر شیراز است و 'گلدارچین' که در مجاورت اصفهان است مشغول عملیات عمده ای هستند و... بی نهایت مشکل خواهد بود که یک طایفه کوه نشین به این رشادت و فعالیت را بتوان در تنگنا انداخت و... به عقیده من (مستر بیل) طایفه ای که باید اختصاصا مورد تنبیه واقع شوند همانا طایفه بویراحمدی است و... طایقه بویراحمدی می تواند ۱۰هزار نفر تهیه کند که عده کمی از آنها سواره اند، ... چهار قلعه محکم دارند که بدون توپ، گرفتن آنها ممکن نیست و...»
تخته قاپو برای غارت نفت جنوب
و این ویژگی بویراحمد ها مقدمه ای می شود که رضا شاه جنگ های خود را با عشایر جنوب آغاز کند و برای این جنگ های خونین دلایل زیادی عنوان نیز می شود از جمله اینکه دولت به هیچ وسیله ای قادر به سرکوب شورشیان بویراحمدی و ایجاد آرامش در منطقه نمی شود. اما آن چنان که مرحوم عطا طاهری بویراحمدی مورخ و پژوهشگر تاریخ عشایر در این باره گفته است: حفاظت از منافع دولت انگلیس در غارت نفت جنوب کشور، پشت پرده اصلی تمام جنگ های رضاشاه با عشایر جنوب بود.
به گفته طاهری، پس از کشف نفت در ایران و تیزتر شدن دندان طمع استعمار پیر، دولت انگلیس، عشایر را مانعی برای رسیدن به خواسته های استعماری خود می دید. بنابراین دولت دست نشانده رضاشاه برای راضی نگه داشتن اربابان انگلیسی خود در چپاول نفت جنوب کشور، دستور یکجانشینی و خلع سلاح عشایر را صادر کرد.
به باور طاهری، آنها می خواستند هر قدرتی که منافع تجاری دولت انگلیس را تهدید می کند، از بین ببرند و بر این اساس شاه، سران ایلات جنوب را به دستور انگلیسی ها کشت و خلع سلاح و تخته قاپو (یکجانشینی) و آزار و اذیت کوچگران، همه برای غارت نفت جنوب بود و به دستور آنها انجام می گرفت.
وی تاکید کرد: منطقه نفت خیز گچساران در کهگیلویه و بویراحمد نیز در سال های ۱۳۰۲ و ۱۳۰۳هجری خورشیدی مورد مطالعه قرار گرفت و در سال ۱۳۱۰ عملیات حفاری برای چندمین بار انجام شد و بر این اساس پای انگلیسی ها به این منطقه نیز باز شد.
بر این اساس، خلع سلاح و تخته قاپوی عشایر بویراحمد نیز در دستور کار قرار گرفت و بنابراین رضا شاه جنگ 'تنگ تامرادی' را علیه عشایر بویراحمد پایه ریزی کرد تا این ایل جنگجو را تضعیف کند.
پشت پرده جنگ از زبان فرمانده
در سال ۱۳۰۹ مبارزات 'لهراسب باتولی' عشایر زاده دلیر و آزادی خواه بویراحمدی، علیه نیروهای استعمارگر انگلیس و حکومت دست نشانده رضاشاه به اوج خود رسید.
در اسناد تاریخی دلایل زیادی برای این جنگ عنوان شده از جمله اینکه در کتاب بویراحمد در گذرگاه تاریخ دلیل این جنگ بی حرمتی به حریم یکی از کدخدایان ایل و در روایت دیگری آزار و چپاول گری یکی از ماموران نظامی به حریم خانواده های بویراحمد و ممسنی دلیل این جنگ عنوان شده است. در کتاب 'بررسی اوضاع سیاسی اجتماعی ایل بویراحمد بین سال های ۱۳۰۴ تا ۱۳۴۲' تمکین نکردن بویراحمدی ها از دولت رضاشاه به عنوان دلیل این جنگ مطرح شده است.
با این حال، سرلشکر شیبانی به عنوان افسری تحصیل کرده و آگاه به جنگ های چریکی در باره پشت پرده این جنگ در کتاب «استانداران فارس» به یکی از افسرانش گفته است: «دیدی این سوادکوهی نابکار (رضا شاه) چطور ما را فریب داد؟ این همه سرباز بی گناه کشته شدند، آن همه مردان دلیر بویراحمدی به گور رفتند برای اینکه کمپانی نفت، چند شاهی بیشتر به سهامداران خود پرداخت کند.
ما فقط آلت دست مظلمه بودیم علیه ملت خودمان برای مساعدت به کمپانی نفت آن هم به قیمت خون جوانان معصوم این ملت، یعنی همان هایی که حقا مالک واقعی این ثروت هستند.»
بیچاره ملت ایران که از ماجرا خبر ندارد
وی در ادامه بیان می کند: «این نامردها ما را در حد یک میرغضب شرکت نفت سقوط دادند، من فکر می کنم که اگر ایران مستقیما به دست یک دولت استعماری اداره می شد ممکن نبود چنین جنایات هولناکی صورت بگیرد. بیچاره ملت ایران که از این ماجرا خبر ندارند و شاید هم هرگز خبردار نشوند.»
شیبانی می افزاید: «من تا مدتی به اظهارات بویراحمدی ها مشکوک بودم اما دیگر کوچکترین شکی در صحت اظهاراتشان ندارم. از زمانی که از وجدان کار اطلاع پیدا کردم، دیگر خود را قادر نمی بینم در این سرزمین بمانم و به چشم افراد این ملت که فرزندانشان را برای حفظ منافع ناچیز شرکت نفت به کشتن دادم نگاه کنم.»
این اظهار نظر آن هم از زبان فرمانده ای که مستقیما جنگ را در تنگ تامرادی اداره می کرد نشان می دهد منظور شیبانی از منافع شرکت نفت، منافع دولت انگلیس بود که بهره برداری از چاه های نفت ایران را در اختیار داشت.
موضوع این جنگ برای رضا شاه آن چنان اهمیت داشت که پس از شکست ارتش، سرلشکر حبیب الله شیبانی را برکنار و در دادگاه نظامی محاکمه و به خلع درجه و دو سال زندان محکوم کرد.
آشنایی مصدق و عشایر
با این حال آشنایی دکتر مصدق با سران عشایر مربوط به ۲۰ سال قبل از ملی شدن صنعت نفت بود. حامد اکبری پژوهشگر تاریخ در مقاله 'بازخوانی نقش عشایر جنوب در نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران' گفته است: مصدق در سال ۱۲۹۹ خورشیدی بنا بر تقاضای بزرگان و مردم شیراز والی فارس شد.
دکتر مصدق با آگاهی از نقش عشایر در فارس روابط بسیار مستحکم و دوستانه ای با آنان برقرار کرد، و با سایر ایلات فارس از جمله کهگیلویه و بویراحمد، ممسنی، کوهمره و خمسه ارتباط برقرار کرد، به طوری که در زمانی که والی فارس بود، هیچ گونه اغتشاش و ناامنی در سرحدات ایالت فارس مشاهده نشد.
بعد از جنگ ایل بویراحمد با نیروهای رضاشاه در تنگ تامرادی ارتباط سران عشایر با دکتر مصدق کم و بیش ادامه یافت. در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی دکتر مصدق و آیت الله کاشانی و چند نفر از همفکران آنها بعد از تجدید انتخابات در تهران به مجلس راه یافتند، جبهه ملی نیز تاسیس شد.
در همین زمان نخستین دوره مجلس سنا گشایش یافت و ناصرخان قشقایی به عنوان سناتور انتصابی از استان فارس به این مجلس راه یافت. در خرداد ماه سال ۱۳۲۹ خورشیدی کمیسیون ۱۸ نفری نفت در مجلس شورای ملی تشکیل شد، وظیفه این کمیسیون اظهار نظر در مورد نفت و چگونگی نظارت بر قرارداد الحاقی (گس-گلشاییان) بود، دکتر مصدق رئیس این کمیسیون و خسرو قشقایی منشی این کمیسیون بود.
آذرماه سال ۱۳۲۹ پنج نفر از اعضای کمیسیون نفت پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت ایران را مطرح کردند که این پیشنهاد در تاریخ ۱۷ اسفند به تصویب کمیسیون نفت و در تاریخ ۲۴ اسفند به تصویب مجلس شورای ملی و در ۲۹ اسفند ماه ۱۳۲۹ خورشیدی به تصویب مجلس سنا رسید، بدین ترتیب صنعت نفت در ایران ملی شد.
۲۹ اسفند برای عشایری که روزگارشان میان چاه های نفت گذشته و تا پیش از سال ۱۳۲۹ نظاره گر انتقال طلای سیاه از سرزمینشان به ناکجا آباد بودند روزی غرورآفرین است زیرا بی شک عشایر جنوب ایران یکی از ارکان پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت هستند حتی اگر تاریخ نویسان نخواهند به آن اعتراف کنند و تاریخ می داند که ارتباط و حمایت عشایر از مصدق تا زمان ملی شدن صنعت نفت و پس از آن تا نخست وزیری و حتی در زمان کودتا ادامه داشت.
نظر شما